loading...
تقصیر من نبود...
علی پاییزی بازدید : 114 شنبه 1390/11/01 نظرات (4)

تمام شب تنها

نگاه من

به خاطره هایمان خیره گشته بود

و چشم هایم به نگاه پاک تو می گریست

با آن یادگاری در دستم

تنها و خاموش با نگاهی غم آلود

به تو می اندیشیدم

به پایان دادن این عشق

چگونه ایستادم و دیدم

پایان زندگی مان را

نمی توانستم دیگر نمی توانستم

ناامیدی وسیع گشته بود

و پاییز با خاموشی خود به دلم می گفت

تو ویران گشته ای

نمی توانستم دیگر نمی توانستم

راه گریزی نبود

من تو را با خود انس داده بودم

بی تو نابود می گشتم

ماندم و خاطرات را زنده کردم

به امیدی دوباره

تا نگاه تو در خانه ام پدیدار شود

علی پاییزی بازدید : 83 سه شنبه 1390/11/04 نظرات (0)

بیا ماه من و یلدای من باش
شب بارانیه دی ماه من باش
بیا زیباترین مجنون این شب
یه عمری با من و لیلای من باش . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شب یلدای من آغاز شد
نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه
بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست
بی من یلدایت مبارک .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
با تو من عزیز عشقم دیگه هیچ غمی ندارم
واسه ی همیشه ی عمر، عاشقونه دل میذارم
با تو یلدا پره عشقه ،عشقی از جنس عزیزش
که نمیتونه بگیره کسی از دل،عشق پاکش . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آری ام شب شب یلدا است
شب فال
شب عشق
شب هندوانه
وشب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
یلدایت مبارک
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به بلندترین شب سال قسم دوستت دارم . شب یلدا مبارک . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من بلندای شب یلدا را  تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده ی بی فردا را  با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود ، عجب زجری بود
غم آن شب که شب یلدا بود . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
امسال چه زیباست شب یلدای من طولانی ترین شبی که به تو فکر مکینم و از یادآوری نگاه پر مهرت شب سیاهم لبریز از نور عشق میشود معبودم .
یلدا مبارک
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو میری و من فقط نگاهت می کنم ، تعجب نکن که چرا گریه
نمی کنم ، بی تو یک عمرفرصت برای گریستن دارم ،
اما برای دیدن تو همین یک لحظه باقیست ،
تا یلدایی دیگر انتظارت را خواهم کشید . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
شب یلداست
دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان کنار سفره ای از عشق خالی . . .
شب ی مایوس و سرگردان دارم امشب . . .
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سهم من از شب یلدا شاید . . .
قصه ای از غصه و انار سرخی که پر از دلتنگی ست
غم هایم بلند همانند شب یلداست

 

علی پاییزی بازدید : 84 یکشنبه 1390/11/02 نظرات (0)

میان سرمای آن روز پاییزی

زیر چکه های باران

اشک می ریخت

قطره قطره

آرام آرام

تنش به لرزه بود

قلبش به تپش

و نفس هایش تنگ

این بود حرف دلش:

دیروز عاشق شده بودم

عاشق باران

امروز تنها شدم زیر قطره های باران

.

.

.

عاشق باران چتر ندارد...

علی پاییزی بازدید : 79 یکشنبه 1390/11/02 نظرات (0)

دلم تنگ است امشب گریه زاری

به روی گونه ام کرد بی قراری

صدای هق هق در دونه هایم

شکستن شاخ و برگ نو نهالی

سرودم مثنوی ها و رباعی

ولی آلوده ام بر سوگواری

کنار قافیه قافی ندادم

ولی مضحک شدم در شعر بانی

علی پاییزی بازدید : 84 یکشنبه 1390/11/02 نظرات (0)

عطری که پریده از رنگ پیرهنت


تمام دنیای من است


این روزها!


دنیایی


که خدایش تویی و


دوری از من


خیلی دور


دور تر از همین فاصله ای که


نامش را گذاشتی


نزدیک!


دستم به حوالی این نزدیک 


نمی رسد چرا!


خدای من......

علی پاییزی بازدید : 82 یکشنبه 1390/11/02 نظرات (0)

امروز

در حوالی باران

بوی تو به مشام می رسید

نفس نفس تو را کشیدم

تمام وجودم را به تو!

امروز بوی عاشقانه ای میداد

تمام خاطرات زندگی ام

امروز به یادت بودم

راستش را بخواهی اگر

امروز خیلی دوستت داشتم...

یادت باشد!!!

علی پاییزی بازدید : 87 یکشنبه 1390/11/02 نظرات (0)

شعر مجید خراطها


لبم خندونه اما باز

تو قلبم کلی غم دارم

درسته مهره اما باز

بدون مهرتو کم دارم

دلم باز بی قرار امشب

چشمو به جاده می دوزه

تا پاییز شد سفر کردی

الان چند سال و هفت روزه

من از مهرم تو بی مهری

این روز ها هم میرن آره

اگه که بشکنه بغضم

عجب بارونی میباره

شاید پاییزو رد کردم

با این شمعی که میسوزه

دارم دق می کنم سخته

تازه این هفتمین روزه

اگر امشب بیاد بارون

تو رو حس میکنم پیشم

دعا کردم بباره چون

میخوام امشب بهاری شم

شاید این حس پاییزه

که من برگامو میریزم

ولی بی تو چقدر سخته


 

عبور از فصل پاییزم 

 

 

علی پاییزی بازدید : 86 یکشنبه 1390/11/02 نظرات (0)

ماندنت رویا نبود ، گفته بودی با تو می مانم ، ولی رفتی و گفتی كه اینجا جا نبود ، سالیان سال تنها مانده ام ، شاید این رفتن سزای ما نبود ، من دعا كردم برای بازگشت ، دست های تو ولی بالا نبود
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست / گر در این خلوت بمیرم هیچكس اگاه نیست
من در این دنیا بجز سایه ندارم همدمی / این رفیق نیمه راهم گاه هست و گاه نیست

درباره ما
Profile Pic
چرا احساساتم کوتاهند؟! دلم می خواهد در لحظه های پاک و روشن کودکی می ماندم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 66
  • کل نظرات : 16
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 72
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 156
  • بازدید ماه : 287
  • بازدید سال : 1,463
  • بازدید کلی : 13,946